Finger-pointing-man-Small

اول»»»» اگر طاقت ندارید چرا نظر دیگران را می پرسید؟

بعضی وقت ها فقط می خواهیم نظر مثبت دیگران را بشنویم به همین خاطر نظر آن ها را می پرسیم ولی دیگران قرار نیست همیشه آن چیزی را که ما می خواهیم به ما بدهند پس وقتی طاقت ندارید الکی نظردیگران را نپرسید

دوم »»»» پیام مستتر در نقد را شناسایی کنید

شاید پیام شما بد فهمیده شده که باعث غرغر کردن شده است. بیشتر مواقع چطور گفتن مهم تر از چه چیز را گفتن است. از جمله کارهایی که می شود برای رفع سوء تفاهم وجود دارد می توان به اصلاح ساختار جملات از دستوری به توصیه ای اشاره کرد یا اصلاح موقعیت ارایه پیام (مثلا در جمع گفتن یا در ملاقات دو نفره) یا اصلاح آهنگ کلام (گاهی یک پیام دوستانه به گونه ای ارایه می شود که مثل فحش دادن غیر قابل قبول برای مخاطب است) یا اطلاعات ناکافی در خصوص کار را تکمیل کنیم و غیره

سوم»»»» غرغر را به عنوان منبعی صادقانه برای بازخورد در نظر بگیریم

ادب از که آموختی از بی ادبان ، فکر کنم بهتر باشد بیشتر توضیح ندهم. آدم غرغرو در حال ارایه موفق ترین راه های از دست دادن اعتبار و ارزش اظهار نظر به ما است پس یاد بگیریم

Capture

چهارم»»»» مساله را برای خودتان بزرگ نکنید

فراموش نکنید که این مشکل شخص شما نیست ، آن ها هستند که مشکل دارند. گاهی اوقات نیش عقرب نه از ره کین است ، غرغرو اقتضای طبیعتش این است. البته مساله را بررسی کنید ببینید طرف مقابل همیشه همینطور واکنش نشان می دهد یا با شما مشکل دارد ؟ اگر مساله به شما اختصاص دارد پس مراحل فلوچارت بالا را با دقت بیشتری تکرار کنید

پنجم»»»» مقابله مثبت کنید

می دانم شبیه پندهای اخلاقی شد ولی در بسیاری از موارد شما با نیکی کردن به طرف مقابل احساس امنیت می دهید و این باعث تغییر رویکرد او به موضوع می شود

ششم »»»» ناراحتی خود را ابراز کنید

به عنوان مثال لازم نیست در مواجهه با مساله انتقاد بی مورد، سعی در مقابله مثل کنید. فقط کافی است به این موضوع اشاره شود که موضوع را انتقاد نا معتبری می دانید و این مساله شما را ناراحت می کند . به عبارت دیگر به طرف مقابل بازخورد بدهید تا بداند عملش چه نتیجه ای برای شما دارد. باور دارم که بیشتر آدم ها خوب هستند ، مشکل به قول احمد محمود نویسنده فقید “توانستن و ندانستن است” . خیلی از آدم ها آن قدر در دایره خود گرفتارند که گاهی باید توجه آن ها را به تاثیری که روی محیط می گذارند جمع کرد. نمی خواهم سخت بگیریم ولی واقعا ریشه بسیاری از مشکلات حماقت است و نه سوءنیت

هفتم»»»» نظر آن ها را نپذیرید

یعنی چه ؟ داستانی از بودا نقل می شود که کسی به سراغ او آمد شروع کرد به فحش وفضیحت بار او کردن . بودا هیچ نگفت. مرد کلی چانه را به کار گرفت و ژاژ خوایید و در نهایت دید بودا عین مجسمه های فعلی اش با لبخن نشسته است. بالاخره به زبان آمد که هان! ای بودا چرا سخن نمی گویی؟

بودا (درحالی که خیلی باحال و مشتی نشسته بود پاسخ داد) : فرض کن دوست عزیزی پیش تو آمده و هدیه ای گران بها به تو می دهد. خوب! اگر تو هدیه را نپذیری ، آن هدیه به چه کسی می رسد؟

در این جا بود که مرد نعره کشید و سر به بیابان های تبت گذاشت (خودمانیم این ادبیات عرفانی ما جان می دهد برای طنز کاربردی) قصه ما تموم شد و غیره

دسته‌ها: وبلاگ