ویلیام گلاسر (۱۹۲۵-۲۰۱۳،William Glasser) پس از گرفتن لیسانس مهندسی شیمی، ابتدا روانشناسی بالینی و سپس روانپزشکی خواند. برخلاف سنت روانپزشکی و روانشناسی بالینی آن زمان که رویکردی درمانی و در واقع بیماریابی و آسیب شناسانه عمدتا فرویدی داشتند به کار تدوین نظریه های شناختی کنترل، واقعیت درمانی و انتخاب پرداخت. اهم علایق او عبارتند از مسئولیتپذیری، مواجهه با واقعیت و پذیرش نتایج انتخاب ها. از جمله ویژگی های گلاسر علاقه او به کاربردی نمودن نظریاتش در حوزه های مشاوره، آموزش و مدیریت است. موسسه واقعیت درمانی او اینک توسط همسر و همکارش اداره می شود و در سراسر جهان (بیش از سی کشور) شعب و نمایندگی دارد.
واقعیت درمانی در واقع کاربست تئوری انتخاب در مشاوره و روان درمانی است.
تئوری انتخاب یکی از زیر شاخه های روانشناسی شناختی و روانشناسی مثبت نگر است. خلاصه این تئوری را می توان به صورت بیان کرد که انسان مسئول انتخاب ها، تصمیم ها، اهداف خودش و در یک کلام مسئول میزان خوشبختی خود است. کنترل درونی-روانشناختی توضیح دهنده چگونگی و چرایی انتخاب هایی است که ما در طول زندگی انجام می دهیم.
رویکرد شناختی در روانشناسی و روان درمانی مقدمات و پیش فرض هایی دارد که برای استفاده از آن می بایست در نظر گرفته شود و عبارتند از این که
- به دیدگاه فلسفی پدیدار شناسی متکی است.
- معتقد است افراد برای انتخاب آزاد، هستند.
- افراد می بایست مسئولیت انتخاب های خود را برعهده بگیرند.
- رفتار می بایست به صورت یکپارچه، کامل و با تمامی اجزای آن در نظر گرفته شود.
- ظرفیت تغییر در درون ما قرار دارد و ما تنها قربانی انتخاب هایی هستیم که انجام می دهیم.
مفاهیم کلیدی در تئوری انتخاب
- هرعملی که انجام می دهیم، نوعی رفتار است.
- ما به صورت دایم توسط دنیای اطرافمان انگیخته می شویم.
- اگر ما ناراحت، ناکام یا افسرده هستیم به این دلیل است که خودمان انتخاب کرده ایم به این شیوه احساس و رفتار کنیم.
- ما قربانی گذشته خود نیستیم، مگر آن که خودمان انتخاب کنیم که این گونه باشد.
- ما همیشه به دنبال زندگی با معیارهایی هستیم که در اصطلاح ” کیفیت زندگی” گفته می شود و هرکس کیفیت زندگی خود را تعریف می کند.
“کیفیت زندگی” شامل افراد (روابط) ، چیزهای مادی و باورهایمان (مذهب، سیاست و شخصیت) می شود. خلاصه آن که کیفیت زندگی، تصویری ایده آل از چیزی است که می خواهیم آن گونه زندگی کنیم. مشکلات روانشناختی حاصل تعارض بین تصویر کیفیت زندگی و دنیای واقعی است.
“رفتار کامل” و یکپارچه شامل قسمت های مختلفی به شرح زیر است:
- اقدام ها و اعمال
- افکار
- احساسات
- مسایل فیزیولوژیک
براساس تعریف رفتار کامل و یکپارچه و از بین اجزای آن، ما توانایی کنترل افکار و اعمال خود را داریم و احساسات و مسایل فیزیولوژیک نتیجه این افکار و اعمال هستند.
واقعیت درمانی واژه نامه و زبان ارتباطی خود را دارد که به عنوان مثال در آن “سردرد”، “عصبانیت” و “افسردگی” معنایی خاص دارند.
نیازهای اساسی مشخص کننده اولویت های ما در زندگی هستند، در تئوری انتخاب برخلاف دیدگاه مازلو نیازها سلسله مراتبی نیستند. همچنین اولویت و ترکیب آن ها نیز برای هر فرد متفاوت است. نیازها منبع اصلی انگیزش برای هر فرد است. زمانی که نیازهای ما برآورده نمی شوند، مشکلات روانشناختی حاصل می شوند و نحوه رفتار غیر سالم راهی است که فرد برای مواجهه با این ناکامی در پیش می گیرد. ما دیگران را نمی توانیم کنترل کنیم و دیگران نیز نمی توانند ما را کنترل کنند. تنها چیزی که از دیگران دریافت می کنیم اطلاعات است. چگونگی استفاده و کنار آمدن با این اطلاعات نتیجه انتخاب های ما و نحوه ارتباطات با دیگران است.تنها راه ارضای نیازهای اساسی ما تحقق تصویر ” کیفیت زندگی” ما است.
حالا ما برای تحقق این تصویر برای خود و دیگران چه کارهایی باید انجام بدهیم:
- تمرکز بر زمان حاضر و اجتناب از بحث در خصوص گذشته
- بازآرایی تصویر و بازتعریف مفاهیم زندگی
- جذب انرژی و امید
- همدلی
- توانایی تعریف مساله به صورتی قابل حل
- نگاه مثبت به وجود انسان
- اعتقاد داشتن به امکان تغییر
- اخلاقی بودن
تعریف نیازهای اساسی
نیاز به بقا: میزان احتیاط در کارها، اج تناب از خطر و هوشیاری نسبت به آن، اهمیت مسائل مالی، اهمیت احساس ایمنی و امنیت خاطر، میزان نیاز جنسی
احساس تعلق: عشق و محبت ورزی، نشان دادن احساس و عاطفه خود به دیگران، جستجوی صمیمیت، وقت و انرژی گذاشتن برای ارتباط خانوادگی، ایجاد و نگهداری دوستی، عضویت در گروه
قدرت و خودشکوفایی: دستیابی به هدف، پیشرفت، احساس کنترل داشتن بر اوضاع و شرایط، مهارت داشتن، اعتماد به خود داشتن، احساس افتخار، نفوذ بر دیگران داشتن، حس رقابت، رهرو داشتن، الگو بودن و مورد پیروی قرار گرفتن
آزادی: محدود و مجبور نبودن، احساس آزادی در اقدام و تصمیم گیری، مسافرت کردن، استقلال رأی و عمل داشتن، نظر و خواست خود را دنبال کردن، انتخاب های زیاد داشتن، خودمختاری، خلاقیت، اظهار نظر بدون ترس و واهمه
تفریح: خنده، یادگیری، تنوع طلبی، پرداختن به تفریحات دلخواه، سرگرمی داشتن، بازی کردن، شوخ طبع بودن، شادی
می توانید همین الان از نیاز اساسی غالب و اولویت شخصی نیازهای اساسی خود مطلع شوید
سه باور اشتباه عمومی که مانع دست یابی افراد به تصویر کیفیت زندگی شان می شوند عبارتند از این که
- ما مجبور به رفتار کردن به صورتی خاص هستیم
- ما می توانیم دیگری یا دیگران را کنترل کنیم
- ما می دانیم چه چیزی برای همه درست و خوب است
تئوری انتخاب و به تبع آن واقعیت درمانی بر کنترل درونی تاکید دارد و کنترل بیرونی را صرفا یک اشتباه رایج می داند که منجر به هفت عادت مهلک برای رشد و توسعه فردی می شوند که واقعیت درمانی جایگزین هایی را برای آن ها در نظر گرفته است.
تغییر هدف فرآیند توسعه است و نکات اساسی در این فرآیند عبارتند از
- تاکید بر زمان حال
- تمرکز بر انتخاب درست
- کنترل اعمال و اقدامات
- توجه به اهمیت ارتباطات
فرآیند تغییر در واقعیت درمانی (WDEP)
کل فرآیند واقعیت درمانی را این گونه می توان در چند سوال جمع بندی نمود
- چه می خواهید؟
- آیا رفتار شما ، شما را به خواسته هایتان می رساند؟
- اگر پاسخ نه است، آیا دوست دارید آن را تغییر بدهید؟
- منظوری به جز دست یابی به اهدافمان نداریم و اهداف را می توان در دو موضوع روابط بهتر و زندگی غنی تر جمع کرد.
نقدها به نظریات گلاسر
- برای مردان کاربرد بیشتری دارد چون نقش های جنسیتی در احساس قدرت نقش دارند.
- برای افراد باسواد و اهل معاشرت در جوامع پیشرفته و تکنولوژیک بهتر نتیجه می دهد.
- درک کردنش از عمل کردنش آسان تر است.
- بیش از حد ساده گرایانه و برگرفته از توصیه عرفی و اخلاقی کلی و مبهمی است ک می گوید روی مشکلات تمرکز کنید و نه افراد.
- نقش مشاور آموزش دیده در کل فرآیند بسیار مهم است. دید تجاری در این رویکرد مبتنی بر سیستم فرانشایز و نمایندگی بسیار پر رنگ است و گاهی روی سایر مسایل سایه می اندازد.
- عدم توجه به ناخودآگاه و نیمه خودآگاه انسان در طراحی و مفهوم پردازی
- دارای تناقض های درونی است به عنوان مثال نقش مشاور در مرحله ارزیابی به عنوان متخصص به نوعی نقض مفهوم مسئولیت فردی شخص مراجع است.
- به حساب نیاوردن نیروهای محیطی منفی مانند دیدگاه های قالبی، نژادپرستی، سوگیری های جنسیتی و ….