در فضای بی اعتماد کسب و کار این روزها مشاوران سازمانی یکی از منفورترین افراد در سازمان هایی هستند که دچار بحران مدیریت- رهبری هستند. در این سازمان ها بیش و پیش از آن که پرسیده شود مشاور کیست و چه می گوید نقطه کانونی توجه به این مساله است که ” چه کسی این آدم را آورده است؟”

حالا رابطه دیگران با این مشاور نگون بخت این گونه تعریف می شود که آیا این فرد جزیی از تیم خودی است یا خیر. مشاور هم اگر بدون کسب حمایت از بالاترین مرجع قدرت سازمانی بخواهد هرکاری بکند با مقاومت بلوک های قدرت سازمانی مواجه خواهد شد.

ما مشاوران سازمان خودمان می توانیم انتخاب کنیم که در کدام یک از این گروه های سه گانه بگنجیم یا نگنجیم. البته به نظر من در هر حالت مسئولیت اتفاقات پیش آمده به عهده مشاور است. سازمان ها براساس زمینه اختلافات داخلی یا مقاومت ساده در برابر هر تغییر یا رقابت برسرمنابع سازمان ممکن است دست به اقدامات غیر سازنده ای بزنند که در این بین هم مشاوران معمولا اولین صف قربانیان را تشکیل می دهند .

اگر بخواهیم از موضوع دور نیافتیم معمولا خراب کردن مشاور از طریق هل دادن او به سمت یکی از گروه های سه گانه فوق است. یعنی

  • یا »»»»»برحسب قدرت و توان اجرایی از طریق رسمی مشاور را تحت فشار و تعارض قرار می دهند تا خراب بشود
  • یا »»»»»به روش های غیر مستقیم سعی در هل دادن مشاور به سمت مداخلات غیر معمول و به قول خودمان دوربرداشتن می کنند تا اقدامات از کنترل خارج بشود و در نهایت مشاور خراب بشود
  • یا »»»»»در سومین حالت و جالب ترین اقدام سازمان می تواند فرصت خراب شدن حتمی را برای مشاور به نحوی فرآیندی ایجاد کند.

خراب کردن فرایندی به این صورت تحقق می یابد که مسئولیت هایی به مشاور داده می شود و درمقابل اختیارات لازم برای تحقق آن مسئولیت ها به وی داده نمی شود در نتیجه مشاور خودش خودش را خراب می کند.

خوشحال می شوم با استفاده از تجربیات شما (حالا چه خودتان مشاور هستید و یا چه در این زمینه اطلاعی داشته باشید) این لیست را طولانی تر کنیم تا به قول قدیمی ها از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم.